به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود،از جهل رهایی می‌یابد اگر در کاری مانده است خداوند نمی‌گذاردعاجز شود.(علامه سيدمحمدحسين طباطبايي)

فايل‌ها

پيوندها

    

گزارش اجمالی از کمیسیون‌های همایش: کمیسیون پنجم

دبیر علمی جناب دکتر پارسانیا

مقاله اول: قرآن و بنیان های تاریخی نظم اجتماعی؛ بحثی پیرامون آیه 213 سوره بقره:

ارائه دهنده: جناب آقای محسن صبوریان

بنیان نظم اجتماعی همواره مورد بحث بوده و بنا به نظر جامعه شناسان چون انسان بدون جامعه و جامعه بدون نظم تحقق نمی یابد پس انسان همواره با نظم اجتماعی همراه بوده است. از سوی دیگر صلح و فضیلت و صفاتی از این دست تنها در سایه ی جامعه رشد می یابد لذا ارسطو انسان را به حیوان سیاسی(متروپلیس، به معنی شهری) تعریف می کند. تعریف دیگر وی از انسان حیوان ناطق و تعریف سوم وی کسی است که درکی از نیکی و بدی و عدل و ظلم دارد.

این تعریف برای ما مهم است چرا که ابن سینا در الهیات ضرورت نبوت را با نیاز به سنتی و دستوری فوق دستور انسانی برای حیات جمعی ضروری می داند. بر خلاف ابن خلدون که عقلانیت ابزاری و عصبیت را برای تشکیل اجتماع کافی می شمرد.

علامه بر اساس آیه ی مذکور می فرماید: حیات اولیه بشر با وحدت خودانگیخته به اختلاف انجامید چرا که اختلاف ناشی از عدم قانونی فوق انسانی و لازمه ی روح استخدامی بشر است، «پس ارسال رسل و کتاب بنیان تحقق نظم اجتماعی است» و این فرمایش علامه نقدی بر دیدگاه امثال هابز و لاک و ... می باشد.

نقد: (دکتر شرف الدین)  نظم امری انتزاعی است و منشاء انتزاع آن رفتارهای الگویی است.

1-   هر جامعه ای چیزی میان نظم کامل و آنارشیسم است و نظم کامل تقریبا در جوامع تحقق بیرونی ندارد. بلکه نظم خاستگاه انسان شناختی داشته و مقتضای فطرت است به همراه قواعد اجتماعی. دین هم از درون همین اجتماع و قواعد وحدت را ایجاد می کند.

2-   استخدام به نحو بهره کشی ظالمانه خلاف قاعده است ولی استخدام به صورت طرفینی در همه ی جوامع وجود دارد.

3-   با وجود اختلاف هابیل و قابیل قرآن می فرماید امت واحده بوده، علت آنست که در تشخیص حق و باطل اختلافی نبوده است.

مقاله دوم: روش شناسی نظریه معرفتی ـ اجتماعی علامه طباطبائی

حسین اژدری زاده

چارچوب بحث ما پارادایمی 4 محوره است که از این سوال آغاز می شود: آیا اندیشه ها خاستگاه اجتماعی دارند؟

معرفت دو نوع است فطری و حضوری . معارف اکتسابی پیشینه ندارند و با تجربه ی بشراست.

محور 1 : جامعه در معارف فطری نقشی جز به صورت شکوفا کردن و بستر ندارد اما در معارف اکتسابی سبب صورت دهی است و نه ایجاد و انسان با اختیار خود همین شکلها را هم می تواند تغییر دهد. پس نقش جامعه درحد علت ناقصه است.

محور 2: از فرمایشات علامه استفاده می شود که معرفت فردی و حزبی و گروهی و ... داریم.

محور3: عامل مسلط در رابطه ی معرفت و جامعه به فطرت و درون مایه انسان بر می گردد و اختیار فرد غالب است.

محور4: هدف و محل اثر گذاری عناصر اجتماعی هم ادراکات و غرائز انسان یعنی روح است که در جامعه هم معارف فطری بیشترین تاثیر را می پذیرند.

نقد: (دکترشرف الدین)

1-   نوع نگاه جامعه شناختی به معرفت بیان نشد. و آیا این ثمره ی عملی هم دارد یا تئوریک است؟

2-   مرز مایز دانش آکادمیک و فرهنگ چیست؟

3-   تفاوت معرفت فردی و گروهی در چیست؟

4-   آیا کنش اجتماعی جبر هم ایجاد می کند؟

پاسخ: اگرچه برخی معرفتها به فرهنگ به صورت غیر ارادی نفوذ می کنند، اما این کم است و دانش آکادمیک به نوعی جزء فرهنگ است. معرفت گروهی به نوعی انباشته ی معرفتهای فردی است ولی اثر گروه ها و سازمانها بر تفکر محسوس است.و پذیرش اصاله الجمع به همراه اصاله الفرد توسط علامه پذیرش معرفت گروهی است. و رویکرد علامه به معرفت رویکرد معرفت شناسانه اجتماعی است نه جامعه شناسی معرفت؛ نظیر شِلِر. نکته ی نهایی هم اراده ی انسان مسیر را مشخص می کند و نه جبر اجتماع.

مقاله سوم: عرفی شدن در اندیشه ی علامه طباطبائی

حسین بستان

عرفی شدن به معنی «افول دین در جامعه از لحاظ سلبی» و «جایگزینی دنیا و مادیات با دین از لحاظ اثباتی» است.

در حوزه ی جامعه شناسی دین اعتقادات و اخلاقیات و احکام نشانگر افول یا ترقی دینی جامعه است که در صورت افول به آن عرفی شدن می گویند.

دو حوزه مبانی و عوامل از دیدگاه علامه در جامعه بحث شده و حوزه ی پیامدها به جهت نظریات مخصوص خود مطرح نشده.

علامه مبانی و عوامل فردی را از لحاظ بینشی، اخلاقی و رفتاری؛ و اجتماعی را از لحاظ نهاد دین، تربیت و جامعه پذیری و اقصادی و سیاسی و ... مطرح می فرمایند و برآورد همه ی اینها اینست که گرایش فطری به سمت دین است و گرایش طبیعی به سمت دین گریزی لذا چه در سطح فردی و چه اجتماعی که برگرفته از افراد است، جامعه نه به انحراف و انحطاط کامل سوق می یابد و نه به این سمت که همه مومن شوند.

نقد:( دکتر شرف الدین و گلستانی و آیه الله رجبی)

1-    علامه دین را در مقابل الحاد معرفی کرده اند ولی سکولاریسم و تطبیق آن با اینجا نیاز به تبیین دارد.

2-    نگاه علامه اندیشه ایست و سکولاریسم تفکری اجتماعی است تمهیداتی برای این نگاه لازم است که دیده نشده

3-    عرفی شدن هم بحثی ساختاری در تحولات جامعه است اما نگاه شما کاملا فردی بود.

4-    در آیات قرآن کریم آیات بسیاری بر نهایت نیک بشر اشاره دارد.

پاسخ: عرفی شدن در لغت به آن معنی اصطلاحی اجتماعی نیست و ما لغوی بحث کردیم. در سرانجام بشر هم جایی در قرآن نیامده که هیچ کس بدون ایمان نمی ماند. و نگاه هم نظری است ولو مصداقی در خارج نیابد.

آیه الله رجبی: ولایت الهی منافات با اقتضائات طبیعی ندارد و الاسلام اجتماعی فی کل شئون یعنی برخی مسائل فردی هم می توانند جنبه اجتماعی و ساختاری بیابند و از حدود تا دیات به قول فرمایش حضرت آقا می بایست به صورت اجتماعی نگاه شود. پس نقش این عناصر در ساختار و بالعکس قابل بررسی است حتی به نحو ساختاری آن.

 

 

مقاله چهارم: رابطه ی عاملیت و ساختار از دیدگاه علامه طباطبایی

نصرالله نظری (مقاله مشترک میان ایشان و جناب شرف الدین)

از منظر علامه یک واقعیت فرافردی در جامعه داریم و نحوه ی تاثیر گزاری فرد بر جامعه و ساخت آن و بالعکس وجود دارد.

در این رابطه می بایست به اعتباریات علامه خصوصا اعتبار بعد الاجتماع توجه نمود. لذا علامه می فرماید: انسانها اولا قاعده ای وضع می کنند مثل ازدواج و سپس همان روی وی اثر می گذارد.

قل کل یعمل علی شاکلته که این شاکله خَلقی و خُلقی است. و این شاکله ی خُلقی در جامعه درونی می شود که مشخصا همراه ساختار است.

نقد(دکتر پارسانیا و گلستانی)

بحث خیلی مجمل مطرح شد و این اعتبارات را علامه مصباح یزدی هم دارند اما ایشان تفاوتی قائل است و مانع عقلی ای بر سر راه می بینند آیا مطرح شده و اگر شده پاسخش چیست؟

علامه این مباحث را حدود 5 دهه پیش مطرح کرده اند که هنوز در جهان تازه دارد بحث ساختار شکل می گیرد، پس این مباحث که مشترک بحث فرد و جامعه بود به عنوان ساختار نمی تواند مطرح شود.

پاسخ: علامه هویت جامعه را در عرض فرد می داند نه در طول آن.(ایشان پاسخ روشنی نداشتند و ظاهرا نقد را پذیرفتند.)

 

 

مقاله پنجم: فلسفه تاریخ از منظر علامه طباطبائی با محوریت المیزان

یحیی عبداللهی

دو فلسفه ی تاریخ داریم: نظری و علم تاریخ؛ علم تاریخ مثل فلسفه ی مضاف است و نگاه درجه دو از مبادی و مبانی و ما در فلسفه نظری بحث داریم.

آیا می توان یک الگوی شامل برای تاریخ با سرآغاز و سرانجام و نقاط تاثیرگذار و مواقف داشت؟

علامه به صورت بحثی مستقل به آن نپرداخته و نوپدیداست. اما با مبانی ایشان قابل بازنشانی است.

فرایند حرکت تاریخ : استخدام موجب اختلاف است و این رفع اختلاف با عاملی فوق بشری یعنی ارسال رسل تصحیح می شود.

پایان تاریخ: متناظر با ارسال رسل و با وحدت امتها حول محور دین.

نقاط عطف تاریخ: عصر ظهور و مهدویت است. و تکامل تاریخی با توجه به واقعیات موجود با کمال روح است که با تحقق دین صورت می یابد. و مباحث بسیار دیگری در این میان است که می بایست پرداخته شود.

نقد:

معنی حرکت تاریخی و تصادفی بودن این حرکت یا عدم ان و قوانین حاکم بر تاریخ و جایگاه سنه الله و مراحل حرکت تاریخ و جهت ان و پایان تاریخ و سوالات دیگری از این دست جایشان در مطلب شما با وجود زیبایی آن خالیست.

پاسخ: اگرچه سعی در تکمیل دارم ولی به نظر من باید اصلی و فرعی کرد و سوالات اصلی همان بود که مطرح شد.

 

 

مقاله ششم: منطق فعالیت اقتصادی از دیدگاه علامه در مقایسه با اقتصاد کلاسیک

جناب سید محمد کاظم رجائی

عامل محرک در اقتصاد به نظ کلاسیک (آدام اسمیت و ...) منافع فرد و لذت و الم شخصی و خودخواهی و لذت طلبی و حداکثر خواهی و ... است که حتی اگر خدا باور هم باشند می گویند خدا انسان را دارای حس نفع طلبی برای خود خلق نموده و در این دیدگاه انسان به دنبال کشف قوانین طبیعی است و دولت دخالت حداقلی در اقتصاد دارد و اقتصاد جهان شمول است.

اما در دیدگاه علامه : محرک انسان یا مادی است یا فکری مطابق با فطرت و یا فکری مخالف با فطرت و این به لحاظ توجه به بُعد روح و نفس انسان و تلازم این دو است. در این دیدگاه اقتصاد اسلامی داریم، اقتصاد جهانشمول و یکسویه نیست و دخالت دولت و قانون در جای مناسب لازم است و در سوی مطابق فطرت محرک الهی است و در سوی مخالف محرک شیطانی.

نقد:

پیشنهاد: اشراب نظریه ی اعتباریات علامه در اقتصاد بعد الاجتماع

توجه به اینکه اقتصاد نوکلاسیک هم به نوعی به غیر از نفع شخصی پرداخته است.

طراحی اقتصاد شهودی

 

 

مقاله هفتم: روش شناسی اندیشه اجتماعی علامه طباطبائی

جناب گلستانی

مبانی علامه در انسان شناسی اصل بوده و باقی مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی حول محور آن می گردد.

انسان موجودی اجتماعی است و بنیادهای زندگی اجتماعی نیازهای طبیعی است (جنسی و عواطف) اما انسان همنوای بالضروره است و اگر اختلافی از سمت روحیه ی استخدام گری انسان پدید آید قانونی فوق آن می بایست تا هم فطری باشد و هم ناظر به اقتضائات انسان بوده و سبب رفع اختلاف گردد. و این قوانین احکام جنسیتی و نظام خانواده و ... را حل می کند.

با پذیرش اصاله جامعه و شعور هستی پس رفتار انسان بازتابی در جهان دارد و هستی هم در مقابل انسان فعال است. و این دو تحلیل دگرگونی اجتماعی را نشان می دهد.

و در تعاملات بین فرد و ساختار هم که در کلام علامه کفه ی ساختار سنگین تر است، عاملیت ساختار را می نمایاند.

نقد:( دکتر شرف الدین، اژدری، پرهیزکار)

1-    ربط میان مبانی ساختاری و روش شناسی علامه مشخص نیست.

2-    انسان شناسی چگونه محور برای معرفت و هستی شناسی است؟

3-    وزن کار می بایست روی اندیشه باشد تا به روش منتهی گردد در حالی که اندیشه ها مطرح نشده اند.

پاسخ: ما مبانی اندیشه را بحث کردیم که منتهی به اندیشه است و انسان شناسی غیر از هستی شناسی و ... است که به نوعی آن دو به تبع انسان مطرح می شوند و اینجا انسان شناسی محور تحلیل در عقل فطری است که حول نظریه ی فطرت بحث شده است. و تفاوتهای فردی و جنسیتی و قشر بندی و ... در زمره ی همین مبانی استخراج می گردد که روش علامه را می نمایاند.

 

 

مقاله هشتم: تصمیم گیری از نگاه علامه طباطبائی

جناب محسن منطقی

در تصمیم گیری چهار گام داریم: 1- مواجهه 2- بدیل سازی 3- انتخاب و ارزیابی 4- اجرا

دو شیوه ی تصمیم گیری هست: الف: عقلی یا تحلیلی  ب: بصیرتی یا شهودی که هر دو مکمل هم هستند

مساله عبارت است از فاصله میان وضع موجود و مطلوب و در المیزان ویژگیهای تصمیم گیری خوب با جستجوی مترادفات لفظی و مفهومی به صورت ذیل استخراج شده است:

1-    رابطه ی نزدیک تصمیم با صبر 2- امید به خدا و واگذاری آن به حق متعال 3- توکل 4- مشورت

ویژگیهای مشورت هم بدین صورت است: 1- مشورت در عمل جایز باشد. 2- مشارکت در مشورت نه تصمیم 3- امکان مشورت با زن و مرد 4- امکان خطاپذیری در مشورت با جمع مثل جنگ تبوک.

نقد:( آقایان :پارسانیا ، آقاجانی و حسینی و رجائی)

1-    آیا مشورت در مورد مردان و زنان مساوی است؟

2-    نقش اراده و رابطه ی معرفت با تصمیم گیری چیست؟

3-    روش ورود به المیزان با جستجوی واژه ای درست نیست.

4-    بحث هدایت الهی چه می شود؟

پاسخ: گذاشتن زمان برای بدیل سازی به اراده و معرفت برای تصمیم گیری کمک می کند. اصل مشورت با زنان مورد پذیرش آیه از اطلاق وأتمروا بینکم بمعروف است اما شکل تساوی مطرح نشد. و ما هم در بحث از جستجوی مرادف مفهومی بهره بردیم.

 

 

مقاله نهم: تعارض قوانین در زمان ، در حقوق ملی و بین المللی در تفسیر شریف المیزان

جناب مصطفی دانش پژوه

این تعارض مطرح کمی با تعارض اصول فقه متفاوت است و مقصود در تعارض در زمان یا مکان به این صورت است که شخصی در سال 70 در هند مثلا با محرم خود ازدواج کرده، سال 80 تابعیت ایرانی گرفته، سال 85 مثلا زن ادعای نفقه در سال 75 را نموده، آیا ما به حکم هندو و در سال 70 عمل کنیم یا به حکم وجوب نفقه و عدم صحت ازدواج با محارم در ایران؟

علامه می فرماید: هر قطعه ای از تاریخ و هر محلی (ملیتی و ...) تابع قطعه ی خاص خودش است. مثلا این شخص در سال 75 باید دید طبق قوانین هند چه حکمی داشته و آیا نفقه بر وی واجب بوده یا خیر؟

علامه از قرطبی و ... هم برای این مباحث دقت بهتر و کاملتری را به خرج داده اند.

نقدی وارد نشد.

 

 

مقاله دهم: روش شناسی تاریخی علامه طباطبائی در تفسیر المیزان

جناب محمد حسن احمدی

دو نگاه حداکثری و حداقلی به تاریخ وجود دارد. نگاه حداقلی 3 برخورد با تاریخ دارد که علامه با آن مخالف بوده و ارزشی بسیار بالا برای تاریخ قائلند.

1-    نگاه غیر ساختاری به تاریخ، 2- ارزش گذاری غیر علمی متون تاریخی 3- عدم تمایز بین تواتر تاریخی و خبرواحد.

در کلام مثل سید قطب و مفسرین دیگر به رغم نکوهش تاریخ بهره بردن بسیاری از تاریخ را مشاهده می کنیم. در حالیکه علامه با حدود 7 شیوه( مساله تاریخیه ، نقل اقوال تاریخی، نقل و نقض یا ابرام کلامی تاریخی ، استناد به عهدین«تورات و انجیل» و ... ) برای تاریخ ارزشی بسیار قائل شده اند.

و به نظر ایشان تواتر تاریخی وجود دارد که نظیر تواتر فقهی انسان را به اطمینان می رساند نظیر توالی انبیاء.

نقد:

 روح مقاله بالابردن تاریخ و توجه به تاریخ در تفسیر است که با این استنادات صورت نمی پذیرد، چون شواهد شما از علامه این مدعا را ثابت نمی کند. و همچنین ارتباط تفسیر را با تاریخ بسیار نشان داده اید که هرچه باشد باز هم تاریخ بیش از ظن تولید نمی کند.

تواتر مفید اطمینان است و موارد متواتر در تاریخ بسیار محدودند و تواتر تاریخی به نظر شما چه تعریفی دارد که در مقابل تواتر فقه مطرح می کنید؟ ما در تاریخ بیشتر قول محفوف با قرائن داریم و نه تواتر تاریخی.

عدم ارتباط بحث نگاه ساختاری و رجوع به عهدین با علامه طباطبائی.

پاسخ: علامه در مواردی به عهدین مراجعه نموده که البته غیر از موارد محرف آن است ولی ایشان را از رجوع به عهدین بازنداشته است. و تواتر تاریخی به نظر ما یعنی همین مواردی که با اتکاء به تاریخ مورد قبول همه دانسته شده.